این فیلم «صحت» ندارد؟! شاعرانگی در زندگی روزمره با استمداد از مواد مخدر

این متن لید است و سایز بزرگتری دارد. چشم‌هایش در زیر نور ماه می‌درخشیدند، گویی ستارگانی بر زمین نشسته‌اند. دریچه‌ای به دنیایی دیگر، جایی که واژگان بی‌صدا در میان نسیم شب زمزمه می‌کنند. هر کلمه‌ای مانند برگی در باد، آرام و بی‌صدا به دور دست‌ها می‌رود.

 

 

  • «صبحانه با زرافه‌ها» به کارگردانی سروش صحت، اثری است که با ترکیب بازیگران متنوع و فرم بصری خلاقانه، مخاطب را به تجربه‌ای نو دعوت می‌کند.
  • این یک متن تست تست است
  • و این خبر مربوط به این لینک است

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی ای پلنت تی وی ، صحت، که پیش‌تر در آثاری چون «جهان با من برقص» توانسته بود مفاهیم فلسفی و انسانی را در قالبی طنزآمیز روایت کند، در این فیلم با استفاده از نمادها و تکنیک آشنایی‌زدایی، مرز میان واقعیت و خیال را می‌شکند و به تضادهای زندگی روزمره می‌پردازد. فیلمی خاص، که می خنداند اما نهایتا بعید است آورده ای داشته باشد.

 

صحت چه دغدغه‌ای دارد؟

در یکی از مصاحبه‌های سروش صحت درباره «صبحانه با زرافه‌ها»، او توضیح داده است که ایده این فیلم از سه بیت شعر الهام گرفته است، به‌ویژه شعر زیر از ناصرخسرو:

گفتا که «که را کشتی تا کشته شدی زار

تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت»

این شعر، صحت‌ را به تفکر درباره چرخه زندگی، مرگ، و ارتباط میان انسان‌ها و طبیعت سوق داده است. در واقع، هدف اصلی در این فیلم، بازنمایی تناقض‌های زندگی است: زیبایی و تلخی، مرگ و حیات، و ارتباطی که در دل این تضادها شکل می‌گیرد.

صحت در کلیت مصاحبه‌هایش تأکید می‌کند که یکی از دغدغه‌های اصلی او در خلق این اثر، نمایش «نفس زندگی» بوده است. به زعم او، زندگی در ذات خود سیال است، ترکیبی از لحظات شیرین و تلخ. اگرچه ما تمایل داریم که زندگی را کنترل کنیم یا از جنبه‌های ناخوشایند آن فرار کنیم، اما حقیقت این است که زندگی ترکیبی از همه این‌هاست.

این فیلم «صحت» ندارد؟! شاعرانگی در زندگی روزمره با استمداد از مواد مخدر

تضاد در فرم و محتوا

یکی از ویژگی‌های برجسته فیلم، استفاده از تکنیک آشنایی‌زدایی در فرم است. صحت با نمایش عناصری همچون آواز خواندن بازیگران در حالتی عجیب رو به دوربین، تصاویر وهم‌آلود و حضور زرافه‌ها، تلاش می‌کند تا مخاطب را از چارچوب‌های متعارف سینمایی خارج کرده و تصاویری عجیب خلق کند که تاثیر بصری نامتعارفی دارد. این در حالیست که در محتوا، نه تنها هیچ‌چیز غریب و نامأنوس نیست، بلکه همه‌چیز می‌تواند در بستر زندگی جا بگیرد. برای مثال او شادی و مرگ را در روایت خود کنار هم قرار می‌دهد و سعی دارد ترکیبی آشنا از این مفاهیم متضاد بسازد. چرا که معنای زندگی را در همین تضادها می‌بیند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *